شعر در مورد علم ودانش


شعر در مورد علم ودانش


به رنج اندر آری تنت را رواست

که خود رنج بردن به دانش سزاست

  

شعر در مورد دانش


بر ما شکیبایی و دانش است

ز دانش روان‌ها پر از رامش است 

شکیبایی از ما نشاید ستد

نه کس را ز دانش رسد نیز بد


شعر در مورد دانش


گر کسی را رغبت دانش بود گو دم مزن

زانکه من دم درکشیدم تا به دانایی زدم


شعر در مورد دانش


سعدی بشوی لوح دل از نقش غیر او

علمی که ره به حق ننماید جهالت است


شعر در مورد دانش


ای که دانش به مردم آموزی

آنچه گویی به خلق خود بنیوش

  خویشتن را علاج می‌نکنی

باری از عیب دیگران خاموش


شعر در مورد دانش


دعوی مکن که برترم از دیگران به علم

چون کبر کردی از همه دونان فروتری

  از من بگوی عالم تفسیرگوی را

گر در عمل نکوشی نادان مفسری

  بار درخت علم ندانم مگر عمل

با علم اگر عمل نکنی شاخ بی‌بری 

علم آدمیتست و جوانمردی و ادب ورنی

ددی، به صورت انسان مصوری


شعر در مورد دانش


نخست از کسب دانش بهره‌ور شو

ز جهل آباد نادانان بدر شو 

بود معلوم هر آزاد و بنده

که نادان مرده و داناست زنده 

کسی کو دعوی فرزانگی کرد

کجا با مردگان همخانگی کرد


شعر در مورد دانش


هرگز دل من ز علم محروم نشد

کم ماند ز اسرار که معلوم نشد 

هفتاد و دو سال فکر کردم شب و روز

معلومم شد که هیچ معلوم نشد


شعر در مورد دانش


علم بالست مرغ جانت را

بر سپهر او برد روانت را

  علم دل را به جای جان باشد

سر بی‌علم بدگمان باشد



شعر در مورد علم,شعر در مورد علم ودانش از سعدی,شعر در مورد علم آموزی,شعر در مورد علم ودانش,شعر در مورد علم بهتر است یا ثروت,شعر در مورد علم و عمل,شعر در مورد علم و ثروت,شعر در مورد علم بی عمل,شعر در مورد دانش,شعر در مورد دانش و علم