شعر در مورد پاییز و انار


شعر در مورد پاییز و انار


انگشتانت
بوی انار می دهند
بهشت را 
دانه  دانه 
بر لبانم بگذار.
"فریده برازجانی"

  

شعر در مورد پاییز و انار


شکوفه های انار را ببین
  در برف زمستان!
دور از تو  فقط
بید مجنون نیست.
"شمس لنگرودی"

شعر در مورد پاییز و انار


اگر فقط چشم هایت آبی بود
آواز دریا در رودخانه ی چشم هایم شنیدنی بود،
اگر و فقط اگر اتاقم درخت اناری داشت
به فصل چیدن جای دست هایت
بر دیوارها پنجره می رویید ...
کلمه اگر بودم لابد در دست های تو شعر می شدم
حتی اگر چشم هایم آبی نبود.
"لیلا رنجبران"

شعر در مورد پاییز و انار


منم اناری در هنگامه ی ِ پوسیدن !
تا دورم نینداخته اند
صورتم را به دو دست بگیر
و لب هایم را بمک !
"علیرضا روشن"

شعر در مورد پاییز و انار


آسان است برای من که خیابان ها را تا کنم
و در چمدانی بگذارم
که صدای باران را به جز تو کسی نشنود
آسان است به درخت انار بگویم
انارش را خود به خانه ی من آورد
آسان است آفتاب را سه شبانه روز بی آب و دانه رها کنم
و روز ضعیف شده را ببینم که عصا زنان از آسمان خزر بالا می رود
آسان است یک چهچه گنجشک را ببافم  و پیراهن خوابت کنم
  آسان است برای من که به شهاب نومید فرمان دهم
که به نقطه ی اولش برگردد برای من آسان است
به نرمی آبها سخن بگویم
و دل صخره را بشکافم
آسان است ناممکن ها را ممکن شوم
و زمین در گوشم بگوید:
"بس کن رفیق" اما آسان نیست
که معنی مرگ را بدانم
وقتی تو به زندگی آری گفته ای ...
"شمس لنگرودی"

شعر در مورد پاییز و انار


تنهایی تو را  دست های من تاب نمی آورد 
"کافی ست انار دلت ترک بخورد"
  دانه دانه هاش  بریزد در دهان من
  تا سرخی صدای خنده هام  رنگ تو باشد
خودت را از آغوش من نگیر  آقای من! 
دنیا در دستان توست  که آغاز می شود.
"عباس معروفی"

شعر در مورد پاییز و انار


 می آیی  با انار و آینه در دست هایت
یک دنیا آرامش در چشم هایت
و قناری کوچکی در حنجره ات
که جهان را به ترانه های عاشقانه میهمان می کند.
می دانم تاپلک به هم بزنم می آیی
و با نگاهت دشت ها را کوه کوه ها را پرنده می کنی
  به قول فروغ: من خواب دیده ام!
"رضا کاظمی"

شعر در مورد پاییز و انار


 انار قرمز نیازهای من مدتیست ترک خورده.
بوسه میخواهم بی مقدار.

شعر در مورد پاییز و انار


 دارد پاییز می رسد ...
انار نیستم که برسم به دست‌های تو ...
برگ‌ م  پُر از اضطرابِ افتادن ... !!!

شعر در مورد پاییز و انار


این گونه مرا به زور می‌بوسی 
گلِ انار تابِ آن را ندارد
مرا مبوس
اگر لبانم آب شود، چه خواهی کرد؟  ......................
می ترسم، آن را که دوست می‌دارم بگویم: 
"دوستت دارم"
چرا که شراب چون از ساغر  ریخته شود
  اندکی از آن کاسته می شود.    
"نزار قبانی"