شعر در مورد پاییز عاشقانه


شعر در مورد پاییز عاشقانه


یک روز، بل‌که پنجاه سال دیگر
موهای نوه ات را نوازش می کنی
در ایوان پاییز
و به شعرهای شاعری می اندیشی
که در جوانی ات عاشق تو بود
شاعری که اگر زنده بود
هنوز هم می توانست موهای سپیدت را
به نخستین برف زمستان تشبیه کند
و در چین دور چشمانت
حروف مقدس نقر شده
بر کتیبه های کهن را بیابد...
 "یغما گلرویی"
  

شعر در مورد پاییز عاشقانه


به یاد تو هستم
کاش خداحافظی نمی‌کردی
و می‌رفتی
من عمری خداحافظی تو را به یاد داشتم
پاییز پشت پنجره استوار ایستاده است
مرا نظاره می‌کند که چرا من
هنوز جهان را ترک نکرده‌ام
من که قلب فرسوده دارم
من که باید با قلب فرسوده
کم کم تو را فراموش کنم! 
"احمدرضا احمدی"  

شعر در مورد پاییز عاشقانه


جهان کوچک‌تر از آن است که تو را گم کنم!
تو پنجره‌ای رو به مدیترانه‌ای
و ترانه‌ای که هزار جایزه‌ی گِرَمی را درو خواهد کرد!
دیواری هستی میان من و مرگ و گلی که پاییز از عطرش پا سست می‌کند...
تو سیبِ گلابی در دست‌های بایر من هستی
و من می‌خواهم دو حبه ترانه شوم
در چای زنده‌گی‌ات…/
"یغما گلرویی"

شعر در مورد پاییز عاشقانه


 به دنبال لبخند ناب تو هستم
چنین عمرم را می گذرانم.
مرا نه شکوِه است
نه گلایه
قلبم اگر یاری کند
برگ های زرد پاییزی را شماره می کنم
که دارند از پاییز جدا می شوند
و  به زمستان متصل می شوند
برای زیستن هنوز بهانه دارم  ...
من هنوز می توانم به قلبم که فرسوده است
فرمان بدهم که تو را دوست داشته باشد
به قلبم فرمان می دهم میوه های زمستانی را
برای تابستان ذخیره کند
تا تو در تابستان از راه برسی
سبدهای میوه را که وصیتنامه من است
از زمین بی برکت و فرسوده برداری
از قلب بیمارم می خواهم
  تا آمدن تو بتپد.
"احمدرضا احمدی"

شعر در مورد پاییز عاشقانه


زندگی را ورق بزن
هر فصلش را خوب بخوان
با بهار برقص با تابستان بچرخ
در پاییزش عاشقانه قدم بزن
با زمستانش بنشین
و  چایت را به سلامتی نفس کشیدنت بنوش... 
زندگی را باید زندگی کرد،
آنطور که دلت می گوید.
مبادا زندگی را دست نخورده
برای مرگ بگذاری!
"نسرین بهجتی"

شعر در مورد پاییز عاشقانه


اگر پاییز نبود هیچ اتفاق شاعرانه ای نمی افتاد
نه موسیقی باد بود
نه سمفونی کلاغها
نه رقص برگ و من هیچ بهانه ای
برای بوسیدن تو
در این شعر نداشتم ..
"بهرام محمودی"

شعر در مورد پاییز عاشقانه


به تو فکر می کنم
و برگ های زرد
یکی یکی شکوفه می شوند
راستی  آنجا هم پاییز
این همه زیباست؟
"نگار الهی"  

شعر در مورد پاییز عاشقانه


دلم می‌خواست  وقتی می‌آمدی خواب باشی
بعد من درچشم‌های تو نگاه می‌کردم وُ  خودم را می‌دیدم    
می‌خواستم وقتی بیایی  هوا خوب باشد 
شب اگر بود ماه داشته باشد  _آن‌هم قشنگ
وَ روز اگر بود، روزیش  هم، همراهِ خودش بود وُ  آفتابَ‌ش ناز تابیده بود   
وقتی می‌آمدی دلم می‌خواست  بهار شده باشد  یا پاییز یا زمستان یا..  هرچی!    
وقتی می‌آمدی
دلم می‌خواست  بیایی.
"افشین صالحی"

شعر در مورد پاییز عاشقانه


پاییز آرام آرام قد مى کش
د اما هنوز بوى بهار مى آید
از کوچه اى که تو در آن
مرا بوسیدى.
"سیاوش خاکسار"