خوابهای دوران بارداری در اکثر مواقع مثل فیلمهایی عجیب با وضوح و رنگ و شفافیتی ترسناک هستند. ممکن است عجیب و غریبترین خوابهای عمر شما باشند. تصاویر درهم آمیخته، گربههای سخنگو، تصادف ماشین و سکس با همسایه کناری پدیدهای بسیار شایع در دوران بارداری به حساب میآیند. یک ترکیب از هورمونها و خواب آشفته باعث میشود تا شما زمان بیشتری را در مرحله خواب سبک همراه با رویا یا همان REM بگذرانید تا در بخش عمیق تر و بدون رویا و درهنگام بیدار شدن هم شانس بیشتری در به خاطر آوردن آنها خواهید داشت.
از هر لیوانی که آب نوشیدم
طعم لبان تو و پاییزی که تو در آن به جا ماندی
به یادم بود
فراموشی پس از فراموشی
اما چرا طعم لبان تو و پاییزی که تو در آن گم شدی در خانه مانده بود
ما سرانجام توانستیم پاییز را از تقویم جدا کنیم
اما طعم لبان تو بر همه ی لیوان ها و بشقاب ها حک شده بود
لیوان ها و بشقاب ها را از خانه بیرون بردم
کنار گندم ها دفن کردم
زود به خانه آمدم
تو در آستانه در ایستاده بودی
تو در محاصره ی لیوان ها و بشقاب ها مانده بودی
گیسوان تو سفی
د اما لبان تو هنوز جوان بود.
"احمدرضا احمدی"
دارد پاییز می رسد ...
انار نیستم که برسم به دستهای تو ...
برگ م پُر از اضطرابِ افتادن ... !!!
فراموشت کرده ام و حالا همه چیز عادی شده
باران که می بارد پنجره را می بندم
دیگر یادم نیست غروب جمعه چه ساعتی بود !
پاییز را تنها از روی تقویم می شناسم !
فراموشت کرده ام اما ...
گاهی دلم برای دلتنگ ِ تو شدن تنگ می شود ...
مرتضی شالی
ادامه مطلب ...
کتابهایم را بر هم می نهم
تا بر تختگاه خودساخته ام
بایستم
و تو را در مهتابی بالادست
بوسه ای بفرستم!
"یغما گلرویی"
ادامه مطلب ...
دوستت دارم چو بوی تازه ی نان،
به وقت افطار
دوستت دارم چو عطر تند پدربزرگ،
به وقت نماز
دوستت دارم چو یاس های ترمه ی بی بی
چو شب بو های باغچه ی حیاط
چو گلبرگ سرخ میان کتاب دوستت دارم
و هر بار بجای گفتنش؛
بو می کشم تمام عطرهای جهان را
که از تن ات بارها جا گذاشته ای.
"حمید جدیدی"
نامه ای که نوشته ای هرگز نگرانم نمی کند
گفته ای بعد از این دوستم نخواهی داشت
اما، نامه ات چرا اینقدر طولانی است؟
تمیز نوشته ای، پشت و رو و دوازده برگ!
این خودش یک کتاب کوچک است
هیچ کس برای خداحافظی نامه ای چنین مفصل نمی نویسد.
"هاینریش هاینه"
پاییز رنگ هایش را به تو داد
دلتنگی هایش قلب مرا بوسید.
هزار رنگ با شکوه! پلک بزن بگذار وقتی درناهای جان مرا به کوچ صلا می دهی
زرد و نارنجی های دلفریب نگاهت بر خاکستری های سوخته ی قلب من بنشینند
بگذار برگ هایم را بادهای تو ببرد
من، من جز زنی عاشق هیچ نیستم
من پیش از اینکه تو را صدا بزنم
بارها به خودم تلنگر زده ام
بارها برهنگی ام را به رخ دستهایت کشیده ام
و اندوهی را که از موهایم شره می کرد
باران به باران به سقف اتاق تو روانه کرده بودم.
هزار رنگ دلفریب!
چقدر فریب چشم های تو را خوردن پیامد داشت! ...
پاییز من بیا رنگ های با شکوه تو را
با بی رنگی های ساده ی من طاق بزنیم
من سردم است...
"بتول مبشری"
می خواهی دلتنگت نباشم
انگار که بخواهی، شیروانیهایِ "رشت" خیس نباشند.
انگار که بخواهی زمستانهایِ "الموت" سرد
انگار که بخواهی پاییزهای روستای چنار "کاشان" زرد.
دنیا اما کاری به خواستنِ هیچکس ندارد.
من هم سالهاست می خواهم کنارم باشی.
"لیلا کردبچه"
در همین حسرت که یک شب راکنارت، مانده ام
در همان پس کوچه ها در انتظارت مانده ام
کوچه اما انتهایش بی کسی بن بست اوست
کوچه ای از بی کسی را بیقرارت مانده ام
مثل دردی مبهم از بیدار بودن خسته ام
در بلنداهای یلدا خسته، زارت مانده ام
در همان یلدا مرا تا صبح،دل زد فال عشق
فال آمد خسته ای از این که یارت مانده ام
فــــــــال تا آمد مرا گفتی که دیگر،مرده دل
وز همان جا تا به امشب، داغدارت مانده ام
خوب می دانم قماری بیش این دنیا نـبود
من ولی در حسرت بُردی،خمارت مانده ام
سرد می آید به چشم مست من چشمت و باز
از همین یلدا به عشق آن بهارت مانده ام.
ادامه مطلب ...
بر سر آنم که گر ز دست برآید
دست به کاری زنم که غصه سر آید
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
دیو چو بیرون رود فرشته درآید
صحبت حکام ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید
بر در ارباب بیمروت دنیا
چند نشینی که خواجه کی به درآید
ترک گدایی مکن که گنج بیابی
از نظر ره روی که در گذر آید
صالح و طالح متاع خویش نمودند
تا که قبول افتد و که در نظر آید
بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر
باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید
غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست
هر که به میخانه رفت بیخبر آید
به رنج اندر آری تنت را رواست
که خود رنج بردن به دانش سزاست
دل بیعلم چشم بینورست
مرد نادان ز مردمی دورست
علم علم بر برین بالا
تا برو چون علم شوی والا
مبر از پای علم و دانش پی
تا به قیوم در رسی و به حی
کار تو همه مهر و وفا بود، رضا (ع) جان
پاداش تو، کی زهر جفا بود، رضا (ع) جان
آن لحظه که پرپر زدی و آه کشیدی
معصومه مظلومه (س)، کجا بود رضا (ع) جان؟
ادامه مطلب ...
من کیستم گدای تو یا ثامن الحجج
شرمنده عطای تو یا ثامن الحجج
بالله نمی روم بر بیگانگان به عجز
تا هستم آشنای تو یا ثامن الحجج
عجیب نیست که در سینه غصّه مهمان است
شب فراق شده؛ حرف حرف هجران است
به چشمهمزدنی این دو ماه هم رفت و
بهار گریه هم امشب رو به پایان است
به این فراق بگرییم و یا به دوری ِتو
بگو چه کار کنم درد و غم فراوان است
شهادت امام هشتم تسلیت باد
در خاک میپیچد تنش را مرد غربت
دارد در این حالت تماشا مرد غربت
باید تماشا کرد و خون از چشم بارید